قسم...به آنچه که می نویسند

آنچه نمی توانم به زیان بیاورم را مینویسم...

آنچه نمی توانم به زیان بیاورم را مینویسم...

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

تقصیر ما نبود. از همان روز اول که به سن تکلیف رسیدیم و قرار شد روزه بگیریم به ما گفتن خواب روزه دار هم عبادت است. از روزه گرفتن خوابیدنش را یادمان دادند. از رمضان سختی گرسنگی و تشنگی. از اول هم یاد نگرفتیم چطور قدر این ماه را بدانیم. هر سال به آخرای ماه که می رسیم، می فهمیم چه لحظاتی را از دست دادیم و نمی دانستیم. لحظه های رفتنش بود که می فهمیدیم چقدر جدا شدنش برایمان سخت است. انگار که خودِ خودمان را می برند. انگار که فقط در این ماه خودمان بودیم و با تمام شدنش دوباره یک پوسته دروغین از ما می ماند. انگار که خودمان با رمضان می رود و جا می مانیم. حالا دوباره دارد بساط ماه خدا جمع می شود. دلمان برایش تنگ می شود. دلمان برای خودمان که با رمضان می رود تنگ می شود. باز با هم زمزمه می کنیم "اللهم لا تجعله آخر العهد من صیامی...". تنها تسکین دردمان این است که بخواهیم یک فرصت دیگر داشته باشیم تا شاید بیشتر قدرش را بدانیم، تا شاید بیشتر حواسمان باشد که برای رسیدن نعمت های این ماه باید "نفس نفس*" بزنیم. 

*فلیتنافس المتنافسون

.چهارشنبه 24 تیر 1394

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۵ ، ۱۹:۲۷
سآجده

دارم به لحظه هایی که رفته، فکر می کنم. بساط عاشقی دارد جمع می شود. دوباره به قصه تکراری هر سال می رسم. هر بار که قرار بود این ماه آغاز شود گفتم این بار دیگر فرق می کند. این فرصت را بیشتر از همیشه قدر می دانم. اما هی نمی شود. هی کم می آورم. هی هر سال از سال قبل کمتر می شوم. هی من می مانم و آه این لحظه هایی که از دست رفت.
حالا دیگر چیزی نمانده که چشم حسرت بدوزم به میهمانی بزرگش. دوباره تمام می شود. شیطان آزاد می شود و روز از نو و.....
به کدام نام بخوانمش؟ کدام دعا را جلوی چشمم بیاورم؟ فریاد بزنم "مولای یا مولای..."؟ بگویم"اجرنا من النار یا مجیر"؟ "الغوث الغوث" را تکرار کنم؟ کدام آیه قرآنش را بخوانم؟ تکرار کنم"لا تقنطوا من رحمت الله" یا اینکه "ان عذابی لشدید"؟ بگویم "خدایا تو اگر با من مدارا نکنی مرا خدای دیگر کجاست"؟ بگویم دلم هنوز سر به راه نشده؟ که پاهایم هنوز در راه بندگیت سست است؟ بگویم که دست هایم هنوز لرزان است؟
ضربان قلبم بالا رفته. دست و دلم می لرزد. دارد یک چیزی از دست می رود. یک فرصت دیگر دارد پایان می یابد. می ترسم. می ترسم سال دیگر نشود. می ترسم نباشم. دل به دل جانان سپرده ام در همین اندک فرصت باقیمانده شاید شاید نگاهی....
...................
ترسم که به جایی نرسم این رمضان هم
بسیار به عمرم رمضان آمده، رفته
..................

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۵ ، ۱۹:۲۲
سآجده