نوشته بود:
"'گاهی نباید ناز کشید...
انتظار کشید...
درد کشید...
فریاد کشید...
تنها باید
دست کشید و رفت...
همین"
برایش نوشتم: دست را می توان کشید و رفت. پا را می توان کشید و رفت. حتی عقل را هم می توان کشید و رفت. اما دل را نمی توان... دل اگر دلش نباشد با تو هیچ جا نمی آید. گریه می کند. داد می زند. پا می کوبد. لج می کند. دل، هر جا که دلش باشد می ماند، حتی اگر تو از آنجا دور شده باشی...خیـــــــــــــــــــــلی دور.
پ.ن:متن داخل گیومه از وبلاگ دوست عزیزمان آقای گرجی